معماری ما

تجربه را تجربه کردن خطا ست. رسانه و نشریه الکترونیکی معماری ما
معماری ما

تجربه را تجربه کردن خطاست
وبسایت اصلی رسانه "معماری ما"
رسانه ای برای انتقال تجارب دنیای آموزش معماری تا زندگی معماری
با تجربه ی دانش آموختگان دانشگاه های معماری تهران، شهید بهشتی، هنر و ...
مجله و نشریه معماری ما

همراهی با خبرنامه‌ی معماری ما
آخرین نظرات

گذری در طهران

فردین طهماسبی | شنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۰۶ ب.ظ



میتوان گفت که هر انسانی بر حسب عادات و وقایع به منطقه یا شهر خاصی تعلق خاطر دارد. درمورد من (نظر شخصی) این تعلق خاطر در مورد نواحی مرکزی تهران (بازار، ارگ، تا میدان فردوسی) رخ داده. صرف نظر از احساس شخصی، به گمانم این منطقه برای مطالعه تاریخ شهر از غنی ترین گزینه هاست. این منطقه شامل بخشهای قجری، پهلوی و حتی ماقبل قجری طهران میشود. زمانی که یک ارگ بعنوان مرکز حکومتی در این شهر قرار داشته (میدان 15 خرداد فعلی) و مسجد مهم ارگ نیز در همین منطقه فعالیت داشته، چهارباغ طهران نیز در این مرکز شکل گرفته بود. که الان جز چند تنه درخت قطع شده در کاخ گلستان و چند درخت تنومند دیگر (با آینده مبهم) چیزی از آن نمانده.


چهارراه گلوبندک کنار عمارت که میتوان حدس زد روزگاری چه سرانی از آن عبور میکردند و البته الان جز ملغمه ای از خودرو و انسان نیست (مگر آنکه تاریخ شهر را دوست داشته باشی!). کمی که بالاتر بیاییم، قورخانه ی دوست داشتنی با آن آجرکاریهای زیبا که الان شده سردری برای ورود به مترو و بخش عمده ی آن نیز تخریب شده اما همچنان دوست داشتنی است. در روبروی این قورخانه یک بنای دیگر که دقیقا شاهدیست مضاف، بر اهمیت پرسابقه ی این منطقه؛ موزه پست فعلی و یا وزارت پست، تلفن و تلگراف سابق. ساختمانی درست در کنار باغ ملی. عمارت شهربانی، قزاقخانه (جنبه امنیتی) و خانه ی پیر خوشنام بازار طهران، تاجر بخشنده، جناب ملک که الان موزه ایست در باب زندگی ایشان.


توضیح عکس: المان روبروی موزه پست

شاید غمبار ترین اینها، ساختمان کهنه ی دوطبقه ای باشد، که در ابتدای خیابان فردوسی است و زمانی محل زندگی سردارسپه (رضاشاه) بوده و الآن رو به نابودی است. در سالهای اخیر نیز حیاطش وقف ایستگاه مترو شده!

توضیح عکس: ساختمان ابتدای خیابان فردوسی، محل سابق زندگی رضاشاه

مخابرات تهران هم که با کشیدگی هرچه تمام تر، در مکان بلدیه طهران، جاخوش کرده. گویا که روزگاری معماران این شهر، بتون را به کلاه فرنگی ترجیح داده اند. و در کنارش، سر خیابان ری، نخستین زیرگذر تهران ساخته شد. که هنوز هم پابرجاست.


توضیح عکس: ساختمان بلدیه تهران، ضلع جنوبی میدان توپخانه




خیابان ناصرخسرو که نورچشمی است. با آن ساختمانهای قدیمی که هنوز پابرجا هستند.

و در امتداد همه اینها، ساختمانهای حسن آباد (کلاه فرنگی) که با این اوصاف معلوم نیست تا کی نفس میکشند و کمی پایینتر، پارک شهر که از اولین پارکهای طهران بوده. و نخستین کتابخانه عمومی شهر، با معماری قابل توجه خود در این پارک قرار دارد.

ضمیمه ی این ساختمانها، بناهای مهم امروزی شهر است که در جنوب این پارک قرار دارند. و ساختمان بورس کشور نیز، اندکی بالاتر از آن.

استاد هوشنگ سیحون از نخستین مصرف کنندگان مصالح نوین (سیمان و بتون)، بانک سپه را با ناقوس معروفش در حاشیه میدان توپخانه ساخت و پیشتر از آن، معماری دیگر، نخستین ساختمان بلند با اسکلت فلزی را قدری بالاتر، در چهارراه استانبول. ساختمانی که اسکلتش بسیار خودنمایی میکند.

و اما شاید سرگذشت قدری نمکین بانک مسکن خیابان فردوسی برایتان جذاب باشد. ساختمان مرکزی بانک مسکن، که بناییست مدور که قطر دایره بالایی بیشتر از پایینی است و انگار هرم ناقصی را برعکس روی زمین قرار داده اند. با ظرافتی که تعادلش حفظ شود.

این ساختمان به نیت مرکز رقص باله ایران در زمان پهلوی ساخته میشد که متاسفانه جنگ جهانی مانع ادامه آن شد. تا اندکی بعد بانک مسکن آن را خریداری کرده و مرکز رقص ایران تبدیل شد به بانک مسکن!

اندکی بالاتر نیز بانک ملی که با طنطنه و طمطراق فراوان، کمتر عابری را به تماشا دعوت نمیکند.

و اما با گذر از همه این طهرانیات، به این فکر میکنم که از این منطقه برای آیندگان چه چیز خواهد ماند؟!

برج شاهنامه؟! یا مرکز پلشت تجارت جهانی؟! یا ساختمانهای به اصطلاح رومی آن حوالی؟!

تنها راه تسلی خاطر موقتی، هنوز نوشیدن یک لیوان چای در حیاط کافه نادری است. تا کمی آرام شویم. همین که دلمان دارد خوش میشود، ناگهان چشمم میخورد به صلیب سنگی همان کلیسای قدیمی روبروی کافه که البته معلوم نیست تا کی سرپا است و شاید مثل همان خانه در خیابان فردوسی که چند وقت پیش ...

 

نظرات (۴)

  • مونا وزیرپور
  • بسیار عالی مهندس...

    پاسخ:
    ممنون از توجهتون 
  • محمّدعلی هنردوست
  • خیلی ممنون و متشکر
    پاسخ:
    تشکر از شما محمدعلی جان
  • پریسا نجفی
  • (بعضی وقتا چشماتو که میبندی دلت خوشه همه چی درسته اما چقد سخته وقتی چشماتو باز میکنی رویاهات خط خطی میشه...)
    ناراحت کننده بود ولی خیلی حس خوبی داشت هم محتوا هم نحوه ی بیان. ممنون!
    (همین که دلمان دارد خوش میشود، ناگهان...)
    پاسخ:
    با نظر شما موافقم
    سپاس از شما
  • علیرضا هوشمندی
  • ممنون از گفتار و نوشتار خوب 
    پاسخ:
    ممنون از نگاهت

    نظرات خود را در زیر بنویسید

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی